حرف های ناگفته

ای آقای هاشمی دوباره افسوس می خورم که هنوز به فکر زبوری نیستی که نیش می زند نمی دانید که در قبرها چه می گذرد بابا اداره گاز قبض ما رو قبول ندارد چون می گوید شناسه شما قابل قبول نیست یادم آمد بگویم مه همسر شما در انتخابات 88 گفت اگر تقلب کردند بریزید تو خیابانها دوباره صحنه جدیدی دیدم که شما به دیدار پسرتان رفته بودید می گویند عیادت مریض ثواب دارد اگر مریض باشد ویا حمله قلبی شده باشد راستی شنیدی همسرتان گفته که بچه های شمن با بچه های دیگران چه فرقی دارند یادم نبود که بگویم خون بچه های شما رنگین تر از خون شهداست اندکسی صبر سحر نزدیک است مجبورند خوب شوند حق مردم را بدهند وگرنه غضب ابوالفضل العباس اجازه نمی دهد احدی از زیر دین مردم رد شود اوخواهد آمد با غضب ابوالفضلی ودیگر حادثه عاشورا تکرار نخواهد عباس مامور به آب نخواهد شد او مامور به جنگ خواهد بود می گویند 4 هزار نفر دم شط فرات فرار کردند گفتند چه خبراست مه فرار می کنید کفتند پسر علی ابوالفضل العباس دارد به سمت ما می آید